معنی ذمیمه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(ذَ مِ) [ع. ذمیمه] (ص.) مؤنثِ ذَمیم.

فرهنگ عمید

=ذمیم

مترادف و متضاد زبان فارسی

زشت، مذموم، ناستوده، نامستحسن، نکوهیده،
(متضاد) مستحسن

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) مونث ذمیم نکوهیده ناستوده زشت: اخلاق ذمیمه. مونث ذمیم، نکوهیده، پر آب، کم آب چون چاه از واژگان دو پهلو

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر