معنی دیوکش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دیوکش. [وْ ک ُ] (نف مرکب) کشنده ٔ دیو. آنکه دیو را بکشد.
- دیوکش راه،صعب العبور و سخت گذار:
دهد شاه را بنده مژده ز بخت
که بنوشتم این دیوکش راه سخت.
اسدی.

دیوکش. [وَ ک ُ] (نف مرکب) کشنده ٔ کرم ابریشم. || دیوه کش. صاحبان این انتساب در عمل آوردن ابریشم دست داشته اند و چنین معروف شده که خاندانی مشهور از علمای مروبوده اند. (از انساب سمعانی). رجوع به دیوه کش شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر