معنی دیبا فشان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دیبا فشان. [ف َ / ف ِ] (نف مرکب) نثارکننده. || فشاننده ٔ دیبا. نثارکننده ٔ دیبا. || (حامص مرکب) دیبافشانی. نثار دیبا:
پذیره برون رفت با سرکشان
درم ریز کردند و دیبافشان.
اسدی.
شد آمل بهشتی نو آراسته
درم ریز و دیبافشان خواسته.
اسدی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر