معنی دژدار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دژدار. [دِ] (نف مرکب) دژدارنده. متصرف و حاکم قلعه. (ناظم الاطباء). دارنده ٔ حصار. کوتوال. دژبان. (شرفنامه ٔ منیری). قلعه دار. نگاهبان قلعه:
بیامد چو نزدیک دژ دررسید
سخن گفت و دژدار مهرش بدید.
فردوسی.
دلیران دژدار مردی هزار
بسوی کلات اندرآمد سوار.
فردوسی.
به شب رفته بودند با گژدهم
سواران دژدار و گردان بهم.
فردوسی.
بدین روی دژدار بد گژدهم
دلیران بیدار با او بهم.
فردوسی.

فرهنگ معین

(~.) (ص فا.) نگاهبان قلعه.

فرهنگ عمید

دژبان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر