معنی دوشنده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دوشنده.[ش َ دَ / دِ] (نف) کسی که می دوشد. (ناظم الاطباء).کسی که شیر بدوشد. (آنندراج): هاشم، دوشنده ٔ شیر. استهذاف، کمی کردن دوشنده. (منتهی الارب):
بز و اشتر و میش را این چنین
به دوشندگان داده بد پاکدین.
فردوسی.
رجوع به دوشیدن شود. || چوپان و گله بان. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

کسی که شیر می‌دوشد،

گویش مازندرانی

مکنده، کسی که شیر می دوشد

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر