معنی دوبرجه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دوبرجه. [دُ ب ُ ج َ / ج ِ] (ص نسبی) دوبامه. دوبرجی. کبوتر که در دو برج آشیان دارد. (یادداشت مؤلف): مثل کبوتر دوبرجه، مجازاً، دورنگ و غیرثابت و بوالهوس. رجوع به دوبرجی شود.

دوبرجه. [دُ ب ُ ج َ] (اِخ) دهی است از بخش اسفراین شهرستان بجنورد. دارای 109 تن سکنه. آب آن از قنات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

دوبرجه. [دُ ب ُ ج َ] (اِخ) دهی است از بخش اسفراین شهرستان بجنورد. دارای 441 تن سکنه. آب آن از قنات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

دوبرجه. [دُ ب ُ ج َ] (اِخ) دهی است از بخش جغتای شهرستان سبزوار. دارای 200 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر