معنی دواکن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دواکن. [دَ ک ُ] (نف مرکب) دواکننده. دواساز. چاره ساز. شفابخش. شفاده. (یادداشت مؤلف):
بازدار ای دواکن دل من
از زمین بوس هر کسی گل من.
نظامی.
رجوع به دوا کردن شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر