معنی دهات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دهات. [دِ] (اِ) جمعی است در تداول عامه ده را به همان گونه که باغات جمع است باغ را. (یادداشت مؤلف). ده و دهها و قریه هاو روستاها. (ناظم الاطباء). دهها با حومه و حوالی.

دهات. [دُ] (ع اِ) دهاه. ج ِداهی و داهیه. زیرکان و هوشمندان. (از یادداشت مؤلف). مردمان زیرک و کاردان و تیزفهم. (ناظم الاطباء). به معنی زیرکان و این جمع داهی است. (از غیاث) (آنندراج): یکی از ابنای دهر و دهات عصر با خودعهدی کرد که گرد عالم بگردد. (سندبادنامه ص 265). از کفات ایام و دهات روزگار کس در گرد او نرسد. (ترجمه ٔتاریخ یمینی). جمعی از کفات اصحاب و دهات احباب او را ارشاد کردند که بر عقب اسیران نباید رفت. (ترجمه ٔتاریخ یمینی). دهات اربعه ٔ عرب: معاویه. زیاد. عمروبن عاص و مغیرهبن شعبه. و رجوع به داهی و دها شود.

فرهنگ معین

(دُ) [ع.] (ص.) جِ داهی، زیرکان، هوشمندان.

فرهنگ عمید

داهی

مترادف و متضاد زبان فارسی

آبادی، ده، رستاق، روستا، قریه، قصبه

فرهنگ فارسی هوشیار

ده و دهها و قریه ها و روستاها

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر