معنی دنباله دار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دنباله دار. [دُم ْ ل َ / ل ِ] (نف مرکب) دم دار. (ناظم الاطباء). دارای دنبال. هر چیز که دارای دم باشد. هر چیز که دنبال و ذیل و زایده دارد.
- چشم دنباله دار، چشم سرمه کشیده ای که سیاهی سرمه از گوشه ٔ بیرونی آن تجاوز کرده باشد. (ناظم الاطباء).
- ستاره ٔ دنباله دار، ذوذنب. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف). ستاره ای است که دارای دم درازاست. ذو ذنب. رجوع به ذوذنب و دنباله داران شود.
|| (ص مرکب) دراز. (ناظم الاطباء). ممتد. هر چیز که دنباله و بقیه داشته باشد: داستان دنباله دار؛ عقبه دار. (ناظم الاطباء). داستان ممتد و طولانی. و رجوع به دنباله در همه ٔ معانی شود.
- بهانه ٔ دنباله ٔدار، بهانه ٔ عقبه دار. (ناظم الاطباء).
- سرمه ٔ دنباله دار، سرمه ای که تا دیرگاهی بپاید. (ناظم الاطباء).
- مستی دنباله دار، مستی که دیرگاهی بینجامد. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

هر چیز که دنباله و بقیه داشته باشد، هر چیز که دارای دم باشد. [خوانش: (~.) (ص فا.)]

فرهنگ عمید

دارای دنباله، آنچه دارای دم دراز باشد،
آنچه دنباله و بقیه داشته باشد،

فرهنگ فارسی هوشیار

هر چیز که دنباله و ذیل و زایده دارد

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر