معنی دم سرد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
دم سرد. [دَ س َ] (ص مرکب) که دارای باد سرد است. که هوای سرد دارد. با باد و هوای سرد:
شبی دم سرد چون دلهای بی سوز
برات آورده از شبهای بی روز.
نظامی.
|| کسی که سخن بی اثر می گوید. (ناظم الاطباء). کنایه از کسی که سخنش درنگیرد. (آنندراج):
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم.
حافظ.
فرهنگ معین
(~. سَ) (ص.) مأیوس، ناامید.
فرهنگ عمید
کسی که کلامش در دیگری اثر نکند،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.