معنی دمخور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
دمخور. [دَ خوَرْ / خُرْ] (نف مرکب) همدم. همنفس. همنشین و همفکر: دمخور بودن یا نبودن کسی را؛ با وی انیس و جلیس و همدل بودن یا نبودن. سازگار بودن یا نبودن. (از یادداشت مؤلف).
دمساز، همدم، همراز، سازگار، همصحبت،
انیس، جلیس، دمساز، مالوف، مصاحب، معاشر، ملازم، مونس، همنشین
(صفت) همنشین مصاحب معاشر.