معنی دل دل کنان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
دل دل کنان. [دِ دِ ک ُ] (نف مرکب، ق مرکب) تردیدکنان. در حال دودلی. مردد در امور. (برهان). کنایه از اضطراب کنان. مضطرب و حیران. (آنندراج). || آه زنان. (برهان) (شرفنامه ٔ منیری). نالان. (انجمن آرا). دل دل گویان. ای دل ای دل گویان.نالان و زاری کنان بسبب دل از دست دادگی:
بغداد جانها روی او طرار دلها موی او
دل دل کنان در کوی اوچون خود فراوان دیده ام.
خاقانی.
|| لنگر کلامی است که مطربان و نغمه سرایان در بین آهنگ به ترنم و اصول گویند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی). تکیه کلام نغمه سرایان چنانکه برخی ای دل ای دل (دل ای دل ای دل) و یا دلی دلی گویند.
در حال تردید و دودلی، در حال اضطراب و تشویش و نگرانی،