معنی دلق پوش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
دلق پوش. [دَ] (نف مرکب) دلق پوشنده. پوشنده ٔ دلق. که دلق پوشد. || که دلق پوشیده است. پوشیده دلق. آنکه لباس مندرس پوشیده است. (ناظم الاطباء). || درویش و زاهد. (آنندراج). گوشه نشین. (ناظم الاطباء). صوفی، باین تعبیر که دلق می پوشیده است. صوفی کامل. مرشد راه دان. اولیأاﷲ. (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی):
در میان دلق پوشان یک فقیر
امتحان کن وآنکه حقست آن بگیر.
مولوی.
هان و هان این دلق پوشان حقند
صدهزار اندر هزار و یک تنند.
مولوی.
که ای زرق سجاده ٔ دلق پوش
سیه کار دنیاخر دین فروش.
سعدی.
خوش می کنم به باده ٔ مشکین مشام جان
کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنید.
حافظ.
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان.
حافظ.
آنکه لباس مندرس پوشیده است، صوفی، گوشه نشین