معنی دلسردی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دلسردی. [دِ س َ] (حامص مرکب) حالت دل سرد. دل سرد بودن. یأس. نومیدی. ناامیدی. آریغ. || بی شوقی. بی رغبتی. افسردگی. رجوع به دلسرد شود.

فرهنگ عمید

افسردگی،
ناامیدی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

افسردگی، بی‌رغبتی، حرمان، سردی، ناامیدی، وازدگی، یاس،
(متضاد) امیدواری

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ بی شوقی بی رغبتی افسردگی، یاس نا امیدی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر