دلخراش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
دلخراش. [دِ خ َ] (نف مرکب) دل خراشنده. خراشنده ٔ دل. آنچه دل را آزار دهد. آنچه شخص را آزرده و رنجه کند. جانکاه و جانگزا. (آنندراج). || مخوف. موحش. هولناک. (ناظم الاطباء):
سالها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را یک زمانی خاک باش.
مولوی.
حل جدول
جگرسوز، ناگوار، سخت
مترادف و متضاد زبان فارسی
جانکاه، جگرخراش، جگرسوز، سخت، ناگوار
فرهنگ فارسی هوشیار
هولناک، موحش
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.