معنی دغ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دغ. [دَ] (ص) مخفف داغ. (برهان). رجوع به داغ شود. || زمین بی علف، یعنی زمین که هرگز گیاه در آن نرسته باشد. (برهان). زمین بی علف. (آنندراج). در گناباد خراسان، صحرای بی آب و علف را گویند. || سر بی موی که از کچلی همچو کون طاس بود. (برهان). سر بی موی طاس. (آنندراج). سر کچل بی موی سرخ. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی). کل. لغ. || چارضرب زده، یعنی شخصی که ریش و سبیل و ابرو و مژه را پاک بتراشد. (از برهان) (از آنندراج). || جایی که موی نباشد. (شرفنامه ٔ منیری).

فرهنگ معین

(دَ) (ص.) داغ.

فرهنگ عمید

زمین خشک و سخت، زمینی که در آن گیاه نروید،
سر بی‌مو،

حل جدول

بیابان خشک

کله بی مو

گویش مازندرانی

گوسفندی که شاخ کوچک دارد، دیگ

دوغ

فرهنگ فارسی هوشیار

مخفف داغ، سر بی موی طاس

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر