معنی دست گرا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دست گرا. [دَ گ َ] (نف مرکب) دست گرای. گراینده به دست. || (ن مف مرکب) گراییده به دست.مغلوب و زبون. دستگرای. || (اِمص مرکب) تجربت و امتحان و آزمایش: بای تگین گفت پیشترک روم و دست گرائی کنم و برفت و سنگ روان شد. (تاریخ بیهقی چ فیاض چ 2 ص 742). و رجوع به دست گرای شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر