معنی دست خوان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دست خوان. [دَ خوا / خا] (اِ مرکب) سفره و دستار خوان. پیش انداز. دستار خوان. (از برهان) (از آنندراج):
در سرای ملوک دست نیاز
سنت نان و دست خوان برداشت.
کمال الدین اسماعیل (از جهانگیری).
و رجوع به دستار و سفره شود. || پیشگیر. سینه بند. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(دَ خا) (اِمر.) سفره و دستار - خوان، پیش انداز، دستارخوان.

فرهنگ عمید

دستارخوان

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) سفره و دستار خوان پیش انداز دستار خوان.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر