معنی دست جنباندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دست جنباندن. [دَ جُم ْ دَ] (مص مرکب) دست جنبانیدن. عجله کردن. شتاب کردن: دست بجنبان، بشتاب. عجله کن ! || به حرکت درآوردن دست به قصد دفاع:
دست نی تا دست جنباند به دفع
نطق نی تا دم زند از ضر و نفع.
مولوی.
|| فرار کردن.

فرهنگ معین

(جنبانیدن) (~. جُ دَ) (مص ل.) کنایه از: فرار کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر