معنی دست برگشادن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
دست برگشادن. [دَ ب َ گ ُ دَ] (مص مرکب) دست برگشودن. گشودن دستها. بالا بردن دستها:
ای نفس جهد کن که چو مردان قدم نهی
ور پای بسته ای به دعا دست برگشا.
سعدی.
|| آزاد گذاردن. اقتدار دادن و اختیار دادن:
سعادت برگشاد اقبال را دست
قران مشتری در زهره پیوست.
نظامی.
گردن ادبار بشکن پشت دولت راست کن
پای بدخواهان ببند و دست نیکان برگشای.
منوچهری.
|| تجاوز آغاز کردن: مردم ما نیز در کرمان دست برگشاده بودند و بی رسمی میکردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 438).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.