معنی دست آمدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دست آمدن. [دَ م َ دَ] (مص مرکب) بدست آمدن. حاصل شدن. یافت شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). پیدا شدن و حاصل گشتن. (ناظم الاطباء):
دست ناید بی درم در راه نان
لیک هست آب دو دیده رایگان.
مولوی.
- به دست آمدن، در اختیار قرار گرفتن. نصیب شدن: دین و دنیا وی را بدست آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 386).
هرگز اندیشه نکردم که توبا من باشی
چون بدست آمدی ای لقمه ٔ از حوصله بیش.
سعدی (کلیات ص 492).
|| عمل آمدن. || صادر گشتن. (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

حاصل شدن، یافت شدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر