معنی دستان سرا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دستان سرا. [دَ س َ] (نف مرکب) دستان سرای. دستان سراینده. سرودگوی. مغنی. آوازه خوان. سرودخوان:
بلبل دستان سرا چاره همی جوید ز من
چاره زآن جوید که او را جست باید نیز چار.
؟ (از لغت نامه ٔ اسدی).
همه زیبارخ و موزون و دمساز
همه دستان سرا و نکته پرداز.
نظامی.
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو.
حافظ.
|| (اِ مرکب) خروس. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

دستان‌سراینده، سرودخوان، نغمه‌سرا،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر