معنی در نزد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
در نزد. [دَ ن َ دِ] (حرف اضافه ٔ مرکب) نزد.در خدمت. در پیش. نزدیک. عند. (ناظم الاطباء). لدی.
فرهنگ فارسی هوشیار
نزد پیش: چیزی در نزد من نیست. توضیح: باین معنی لازم الاضافه است.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.