معنی درگذرنده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
درگذرنده. [دَ گ ُ ذَ رَ دَ / دِ] (نف مرکب) درگذارنده. عبور کننده. عابر. تجاوز کننده. عِزْهِل. عُزهول. غابر. مارد. مَرید: أجرد؛ بسیار سبقت کننده و درگذارنده. جسر؛ شتر درگذرنده. سهم صارد؛ تیر درگذرنده. عات، عتی، درگذرنده از حد. کَسوم، مِکلث، همرج، درگذرنده در امور. (منتهی الارب). مُسرف، از حد درگذرنده. (دهار). || بخشاینده. عفو کننده: کریم، درگذرنده از گناه. (منتهی الارب). و رجوع به درگذشتن شود.
فرهنگ عمید
رونده،
پیشیگیرنده،
[قدیمی] بخشاینده، عفوکننده،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.