معنی درخانه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

درخانه. [دَ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) خانه ٔ سلاطین و امرا که در عرف هند دربار گویند. (آنندراج). دربار پادشاهی. سرای سلطنتی. (ناظم الاطباء). خانه ٔ شاه. دربار شاه. || (اصطلاح دوره ٔ قاجاریه) دارالحکومه. || هر یک از ادارات دولتی. (یادداشت مرحوم دهخدا): عرایضی که امراء سرحد نزد ایشیک آقاسی باشیان می فرستاده یا امرای درخانه عریضه که در حرم می فرستاده اند،... عرایض بدست ایشیک آقاسی باشی حرم محترم... داده می شده. (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 18). || خانه ٔ امیری و رئیسی، نسبت به زیردستان و چاکران. خانه ٔ آقای نوکری. (یادداشت مرحوم دهخدا). || جایی که آدمی در آن سکنی کند. منزل.

درخانه. [دَ ن َ] (اِخ) دهی است از دهستان ماسال بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش، واقع در 2هزارگزی جنوب خاوری بازار ماسال، با 441 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ ماسال و راه آن مالرو است. ییلاق آنان سرچشمه های رودخانه ٔ ماسال است و اکثر مالکین دهستان ماسال در این ده ساکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).

درخانه. [دَ ن َ] (اِخ) دهی است از دهستان پایین شهر بخش میناب شهرستان بندرعباس، واقع در 12هزارگزی باختر میناب و چهارهزارگزی شمال راه فرعی میناب به بندرعباس، با 200 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر