معنی دربه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دربه. [دَ ب ِ] (اِخ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز، واقع در 24هزارگزی شمال ایذه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

دربه. [دَب َ / ب ِ] (اِ) پارچه و پینه که بر جامه دوزند. (برهان). پینه و درپی و پاره ای که بر جامه جز آن دوزند. (ناظم الاطباء). درپه. درپی. وصله. رقعه:
زبس دربه که زد بر خرقه ٔ خویش
ز سنگینی بدی هفتاد من بیش.
شمس کوتوالی.
رجوع به درپه و در پی شود.

فرهنگ معین

(مص م.) آزمودن، آزمایش کردن، (اِمص.) کار آزمودگی، خیرگی، خو گرفتگی. [خوانش: (دُ بِ یا بَ) [ع. دربه]]

فرهنگ عمید

درپی

فرهنگ فارسی هوشیار

عاقل بودن، حاذق بودن در کار و صنعت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر