دبول در لغت نامه دهخدا - جدول یاب

دبول در لغت نامه دهخدا

لغت نامه دهخدا

دبول. [دُ] (ع اِ) ج ِ دَبل. (منتهی الارب). جدولها. رجوع به دبل شود.

دبول. [دَ] (اِ) رد کتان. (الفاظ الادویه).

دبول. [دَ] (ع اِ) سختی. (منتهی الارب). بلا. || (ص) زن فرزند مرده. (منتهی الارب). زنی که فرزندش مرده باشد.

دبول. [دُ] (ع مص) دبل. (منتهی الارب). نیرو دادن زمین را به سرگین و مانند آن. || پیراستن هر چیز. || رسیدن حوادث و سختی: دبلته الدبول، رسید او را حوادث و سختی. || بمعنی ثکلته الثکلی است، یعنی گم کناد او را مادر او. (منتهی الارب). || هو انتقاص حجم الجسم بسبب ماینفصل عنه فی جمیع الاقطار علی نسبه طبیعیه. (تعریفات جرجانی).

دبول. [] (اِخ) نام دهی از طسوج قاساق بوده است از توابع قم. (تاریخ قم ص 114).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر