معنی دایم الخمر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
دایم الخمر. [ی ِ مُل ْ خ َ] (ع ص مرکب) باده پرست.همیشه مست. مست مدام. پیوسته مست. دائم الخمر. سکیر. سکور. که پیوسته شراب خورد. رجوع به دائم الخمر شود.
فرهنگ معین
(یِ مُ لْ خَ) [ع.] (ص مر.) آن که معتاد به نوشیدن الکل باشد، مدمن.
فرهنگ واژههای فارسی سره
میخواره
فرهنگ فارسی هوشیار
مست مدام، همیشه مست
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.