معنی دانک داجی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دانک داجی. (اِخ) حاکم سرحد ممالک ختا و مرز متصرفات شاهرخ میرزا فرزند امیرتیمور گورکان. و این مرد در شانزدهم شعبان سال 828 فرستادگان امیر شاهرخ بدربار ختا را که جمعی ازملازمان بسرداری شادی خواجه و نیز میرزا بایسنقر و سلطان احمد و خواجه غیاث الدین نقاش بوده اند، در یورت خود نزدیک شهر سجکو که اول خاک ختا بوده مهمانی عظیم کرده است و شرح آن در مطلعالسعدین و حبیب السیر آمده. مرکز حکومت این شخص که کلانتر داجیان سرحد بوده شهرقمجوست بفاصله ٔ نه یام (چاپارخانه) از شهر سکجو. رجوع به حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ص 635 و 637 ج 3 شود. در حبیب السیر چ طهران این نام بصورت دانک راجی و در چاپ بمبئی در یک مورد بصورت وانک داجی آمده است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر