معنی دام فکندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دام فکندن. [ف ِ ک َ دَ] (مص مرکب) دام افکندن. دام نهادن. دام گستردن. پهن کردن دام. تله نهادن. تعبیه کردن دام. فرونهادن دام. دام چیدن.
- دام درافکندن، دام نهادن:
دام درافکند مشعبدوار
پس بپوشد به خار و خس دامش.
خاقانی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر