داغ گازر در لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
داغ گازر. [غ ِ زَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) داغ گازران. داغ قصار. رجوع به داغ گازران شود:
آلایش خون لشکر چین
با فیض سحاب سیل گستر
از چشمه ٔ تیغ بندگانش
هرگز نرود چو داغ گازر.
سیف اسفرنگ.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.