معنی دادرسی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دادرسی. [رَ / رِ] (حامص مرکب) عمل دادرس. قضاء. || محاکمه.
- دیوان دادرسی دارائی، دیوان محاکمات مالیه.

فرهنگ معین

به داد مظلوم رسیدن، رسیدگی به دادخواهی دادخواه، محاکمه. [خوانش: (~.) (حامص.)]

فرهنگ عمید

به داد کسی رسیدن، به دادخواهی دادخواه رسیدگی کردن، محاکمه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بازپرسی، داوری، قضاوت، محاکمه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر