معنی خیل تاختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خیل تاختن. [خ َ / خ ِ ت َ] (مص مرکب) اسب تاختن. میدانداری کردن:
من از فراق تو بیچاره سیل می بارم
مثال ابر بهاری تو خیل می تازی.
سعدی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر