معنی خیاره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
خیاره. [رَ / رِ] (اِ) کنگره های اطراف ظروف. دندانه های لب ظرفی برای زینت. (یادداشت مؤلف).
خیاره. [رَ] (اِخ) دهی است به طبریه و در آن ده است قبر شعیب علیه السلام. (از منتهی الارب).
خیاره. [رِ] (اِخ) دهی است از دهستان ییلان بخش حومه ٔ شهرستان سنندج، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 5 هزارگزی جنوب شوسه ٔ سنندج بهمدان. سکنه 500 تن. آب آن از چشمه و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
(رِ) [ع. خیاره] (ص.) هرچیز لطیف و ظریف و برگزیده، منتخب.
شیار برجستۀ عمودی یا مارپیچ روی ستونهای استوانهای ساختمانها،
گزیده،
(صفت) هر چیز لطیف و ظریف و برگزیده منتخب.
دندانه