معنی خویش و تبار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
خویش و تبار. [خوی / خی ش ُ ت َ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) قوم و خویش. منسوبان. نزدیکان. عشیره:
ز کین و مهرش چون خلق ساعه اندر ملک
همی فزاید خویش و تبار آتش و آب.
ابوالفرج رونی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.