خوگیر | در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی - جدول یاب

خوگیر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خوگیر. [خُو] (نف مرکب، اِ مرکب) عرق گیر و آن نمدی باشد که بر پشت اسب نهند و بر بالای آن زین گذارند و بعربی لبد گویند. نمد زین. (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). || اسب آهسته رو. || پالان. || پرکننده و آگنده کننده ٔ زین. (ناظم الاطباء).

خوگیر. (نف مرکب) الفت گیرنده. انس گیرنده. || عادت گیرنده. معتادشونده. (یادداشت مؤلف).

مترادف و متضاد زبان فارسی

آمخته، اخت، دمساز، معتاد،
(متضاد) نامانوس

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر