معنی خوش نوا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خوش نوا. [خوَش ْ / خُش ْ ن َ] (ص مرکب) خوش صوت. با صوت خوب. خوش صدا. خوش آواز:
همه برگ او یک یک اندر هوا
از آن پس چو مرغی بدی خوش نوا.
اسدی (گرشاسبنامه).
در کنف فقر بین سوختگان خامنوش
بر شجر لا نگر مرغ دلان خوش نوا.
خاقانی.
شاهد دل ناشناست ورد زبان کژ مده
مطرب جان خوشنواست نغمه ٔ موزون بیار.
خاقانی.
بود بقالی و او را طوطیی
خوش نوا و سبز و گویا طوطیی.
مولوی.

فرهنگ عمید

خوش‌آواز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر