معنی خوش ادا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خوش ادا. [خوَش ْ / خُش ْ اَ] (ص مرکب) خوش اطوار. نیکواطوار. خوش احوال. (یادداشت مؤلف). شیرین حرکات:
غمزه اش از من بفرض گر طلبد جان بقرض
نیست نگویم که هست وام ستان خوش ادا.
آقا شاپوری (از آنندراج).
|| خوش گوشت. مقابل بدادا. (یادداشت مؤلف).

حل جدول

داراى رفتارى شیرین

فرهنگ فارسی هوشیار

نیکو اطوار، خوش احوال

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر