معنی خوشرویی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خوشرویی. [خوَش ْ / خُش ْ] (حامص مرکب) بشاشت. طلاقت وجه. خندانی. خندان روئی:
و آنکه زاده بود به خوشخوئی
مردنش هست هم به خوشروئی.
نظامی.

حل جدول

ابرو فراخی

بشاشیت

بشاشت

فرهنگ فارسی هوشیار

عمل خوشرو

پیشنهادات کاربران

عسل افزودن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر