معنی خورشت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خورشت. [خوَ / رِ] (اِ) طعامی که برای قاتق پزند. رجوع به ذیل کلمه ٔ خورش شود.

خورشت. [خ ُ رِ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش اشنویه ٔ شهرستان ارومیه، واقع در جنوب باختری اشنویه. راه ارابه رو به اشنویه دارد. این دهکده در جلگه قرار دارد و سردسیر است و دارای 176 تن سکنه می باشد. آب آن از قادرچای و محصول آن غلات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (اسم) خوردن، (اسم) خوردنی طعام غذا، آنچه با نان یا برنج خورند قاتق.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر