معنی خوردی پزی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
خوردی پزی. [خوَرْ / خُرْ پ َ] (حامص مرکب) آشپزی. طباخی. خوراک پزی. || دیزی پزی. خوردی فروشی. (یادداشت مؤلف). || (اِ مرکب) دکان خوردی پزی.
فرهنگ فارسی هوشیار
طباخی آشپزی، (اسم) دکان آشپزی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.