معنی خود کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خود کردن. [خوَدْ / خُدْ ک َ دَ] (مص مرکب) کار خود بدون مشورت دیگری کردن. عملی که خود شخص انجام دهد:
خود کردن و جرم دوستان دیدن
رسمی است که در جهان تو آوردی.
سعدی (طیبات).

خود کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) کلاه خود بر سر گذاردن. کنایه از مسلح شدن است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر