معنی خودپسند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خودپسند. [خوَدْ / خُدْ پ َ س َ] (نف مرکب) کسی که شخص خود را می پسنددو ازخودراضی است. متکبر. مغرور. بی فایده مغرور. (ناظم الاطباء). معجب. (یادداشت بخط مؤلف):
ندانستی ای کودک خودپسند
که مردان ز خدمت بجایی رسند.
سعدی.
جز این علتش نیست کآن خودپسند
حسد دیده ٔ نیک بینش بکند.
سعدی.
گر جلوه مینمائی و گر طعنه می زنی
ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند.
حافظ.
- امثال:
خودپسند خداپسند نبود. (از جامع التمثیل).
خودپسند خلق پسند نیست.

فرهنگ عمید

کسی که کردار و رفتار و صفات خود را پسندیده و بی‌عیب می‌داند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ازخودراضی، خودبین، خودخواه، سرگران، متفرعن، متکبر، مختال، مدمغ، معجب، مغرور،
(متضاد) خودگداز، غیرپسند

پیشنهادات کاربران

پک

انانیت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر