معنی خنصر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خنصر. [خ ِ ص ِ / ص َ] (ع اِ) انگشت خرد که کالوج باشد و چلک و کابلیج نیز گویند. (ناظم الاطباء).خردک. کالوچ. کلیک. انگشت کهین. انگشت پنجم. انگشت کوچک. انگشت کوچکه. (یادداشت بخط مؤلف). انگشت میانه. || انگشت خرد پا. (مؤنث است). (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خناصره.

فرهنگ معین

(خِ ص) [ع.] (اِ.) انگشت خرد، کلیک، کالوج، کابلیج.

فرهنگ عمید

انگشت کوچک،

حل جدول

انگشت کوچک

مترادف و متضاد زبان فارسی

انگشت، انگشت کوچک، انگشت‌کهین، کلیک، کهین‌انگشت،
(متضاد) بنصر

فرهنگ فارسی هوشیار

انگشت کوچک دست انسان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر