معنی خنجر خوردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
خنجر خوردن. [خ َ ج َ خوَرْ / خُرْ دَ] (مص مرکب) زخم خنجر برداشتن. || کشته شدن و مردن از زخم خنجر. (یادداشت بخط مؤلف). || مردن. بقتل رسیدن:
بشیث آمد دوران ملک هفتصد سال
نماند آخر و خورد از کف اجل خنجر.
ناصرخسرو.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.