معنی خم خم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خم خم. [خ َ خ َ] (ص مرکب) پیچاپیچ. (یادداشت بخط مؤلف): همیشه کمندی خم خم بر فتراک داشتی. (اسکندرنامه ٔ سعید نفیسی).
خام طبع آنکه می گوید به چنگ و کف مگیر
زلفکان خم خم و جام نبیذ خام را.
سوزنی.

پیشنهاد شما

جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.

اشتراک گذاری

تصاویر

خم خم: خم خم. [خ َ خ َ] (ص مرکب) پیچاپیچ. (یادداشت بخط مؤلف): همیشه کمندی خم خم بر فتراک داشتی. (اسکندرنام...