معنی خمیره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
خمیرترش، سرشت، طبع. [خوانش: (خَ رِ) [ع. خمیره] (اِ.)]
سرشت، طینت،
ذات، سرشت، طبیعت، طینت، نهاد، جوهر، جوهره، مایه، اساس، رکن، ترکیب
ذات، سرشت، آردی که زیاد ساییده شده باشد، تن، کالبد
خمیر ترش، خمیر مایه