معنی خمخم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خمخم. [خ ِ خ ِ] (ع اِ) پستان گوسپند که بسیارشیر باشد. || گیاهی خاردار که خارش باریک و به هر در آویزند بچسبد و در سواد قاهره بهمرسد و دانه اش بخورد شتر دهند. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).

خمخم. [خ ُ خ ُ] (ع اِ) جانور کوچک دریایی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).

خمخم. [خ ُ خ ُ] (اِ) رستنی که آن را خاکشی وشفترک نیز گویند. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ پر شیر، شفترک از گیاهان شب بوی شاهی خرچنگ

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر