معنی خلائق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خلائق. [خ َ ءِ] (ع اِ) خلایق. ج ِ خلیقه. رجوع به خلیقه در این لغت نامه شود:
از خدایی خلائق آگه نیست
عقلا را درین سخن ره نیست.
سنائی.
|| قله هایی بر ذروه ٔ صمان که آب باران در آنها گرد آید. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد).

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: خلق) : آفریدگان (اسم) جمع خلیفه. طبیعتها و سرشتها، آفریدگان مخلوقات، آدمیان. آفریده شدگان

فرهنگ فارسی آزاد

خَلائِق، آفریده شدگان- مخلوقات، مردم، طبیعت ها، خویها و سرشتها (مفرد: خلیقه)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر