معنی خطاب کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
خطاب کردن. [خ ِ ک َ دَ] (مص مرکب) مکالمه کردن. رویاروی سخن گفتن. (ناظم الاطباء). || مورد حکم قرار دادن:
بر خطاها مگر خدای نکرد
با تو اندر خطاب خویش خطاب.
ناصرخسرو.
|| حکم کردن:
سعدیا گر بجان خطاب کند
ترک جان گیر و دل بدست آرش.
سعدی.
گر بمحشر خطاب قهر کند
انبیارا چه جای معذرتست.
سعدی (گلستان).
|| عنوان دادن:
پیش وزیر با خطر و حشمتم بدانک
میرم همی خطاب کند خواجه ٔ خطیر.
ناصرخسرو.
صدازدن، مخاطب قرار دادن، نامیدن، سرزنش کردن، عتاب کردن، مورد عتاب قرار دادن
مکالمه کردن، رویاروی سخن گفتن، مورد حکم قرار دادن